زیر هر نم نم بارونی
زیر هم بارونه شدیدی
زیر هر سیلی از باران
بی چتر و کلاه راه برم
امشب هم باروون اومد
درست همون شبی که رفتی
البته خودت میدونی که اینجا زیاد بارون نمیاد
اما من زیر نم نمش بودم
به اهنگ فاصله ها گوش میدادم
درست عین تو
نمیدونم چرا یه دفعه یادم به این شعره افتاد
باز باران
بی ترانه
با غصه های فراوان
می خورد بر بام خانه
یادم ارد روز دیرین
خوب و شیرین
در جنگلهای خاموش
من و تو با هم
زیر اسمان پر غروش
بس گوارا بود باران
به چه زیبا بود باران
برق چون شمشیر بران
پاره میکرد ابرها را
دست در دست هم
یادمان می رفت هر غم
می شنیدیم از پرنده
از لب باد وزنده
داستانهای غمگین
رویاهای رنگین
داستانهای جدایی
عاشقان بی وفایی
سالها رفت و گذشت
پیمانمان از هم گسست
حالا تنهایم زیر باران
بی تو هستم این بار
با یاد ان خاطره
که می ماند برایم همیشه زنده
آخ اگه بدونی وقتی گفتی هر کاری میخوام بکنم میکنم واسه هیچکس حتی تو هیچ ربطی نداره من چیم شد
داشتم دیوونه میشدم
گفتی آبروتو بردم چون اشکت ریخت
اما هیچ به این فکر بودی من در چه حالی بودم؟
تو لاقل دلتو خالی کردی اما باور کن هیچی سخت تر از بغض نیس
بغضم تو گلوم بود و نمی تونستم خالی کنم
وقتی رفتی منم رفتم تو دستشویی و تا تونستم زار زدم
دلم میخواس واسه یه بار ببینمت
اما نشد
تو گفتی بای دیگه